به گزارش مشرق، بيدغدغه نميتوان پاي حرفهايش نشست. خصوصاً اگر با خانواده باشي و زن و بچه كنارت باشد. آن وقت است كه مدام بايد نگران صداي رسانه ملي باشي كه اگر كارگردان فراموش كرد و به جاي صداي بوق، حرفهايش را تمام و كمال پخش كرد، خودت فكري كني به حال صداي تلويزيون و دكمهاي كه ناگهان صداي كل برنامه را ميبندد. اين ديگر يك مسئله عادي است. يعني اصلاً نيازي نيست كه فوتبالي باشي يا شناختي از اين رشته ورزشي و آدمهايش داشته باشي. همين كه چند مرتبه حرفهاي قلعه نويي را شنيده باشي يا نقل قول كرده باشند برايت، حساب كار دستت آمده كه چطور بايد در كنار ديگران پاي حرفهايش بنشيني يا اصلاً قيد همه آنچه قرار است براي هزارمين بار تكرار كند را بزني و شبكه ديگري را ترجيح دهي.
البته هرگز هم زير بار نميرود كه حرفهايش نياز مميزي دقيق دارد خواندن و شنيدنش براي عامه مردم موردي نداشته باشد كه اگر اين اعتقاد و باور را داشت، هرگز نميگفت كرش الفاظي به كار ميبرد كه درست نيست. حرفهاي كرش را كه صد مرتبه هم بالا و پايين كنيم، عصبانيت را ميتوان در لحن بيان او ديد اما هرگز به كلمهاي توهينآميز برنميخوريم كه بخواهد معناي تحقيرآميز در خود نهفته داشته باشد. تحقيري كه حالا قلعهنويي دست گرفته براي ايستادن برابر سرمربي تيم ملي. كسي كه همه حرفش گله از عدم حمايت از تيم ملي است و بيبرنامگيها و تبعيضهايي كه برخي مربيان و باشگاهها باعث آن ميشوند. هر چند كه از قلعهنويي بيش از اين هم نميتوان انتظار داشت.
مربي كه وقتي ماجرايي با مزاجش سازگار نباشد، زمين و زمان را به هم ميدوزد و آنقدر از اين شاخه به آن شاخه ميپرد و جو را متشنج ميكند كه اصل ماجرا فراموش شود. سرمربي استقلال كه هميشه مدعي است در حق خودش و تيمش(فرقي نميكند هدايت چه تيمي را به عهده داشته باشد) از لحن توهينآميز و كلمات تحقيركننده كرش كه البته تنها خودش با آن مواجه شده، به ليگ ميرسد تا همه مسائل را با هم قاطي كند و باز هم از فشرده بودن بازيها شكايت ميكند و مصدوماني كه اين شرايط، روي دست او و تيمش گذاشته است. ليگ فشردهاي كه هفتهاي يك بازي براي هر تيم دارد و شايد بايد هر دو هفته يك بار براي تيمها بازي ميگذاشت تا نظر امثال قلعه نويي را جلب كند.
اما بدترين بهانه آقاي هميشه مدعي آنجاست كه ميگويد مگر تيمهاي اروپايي و حاشيه خليج فارس بازيكنان تيم ملي را هر زمان و به موقع به كرش تحويل ميدهند كه من هم اين كار را بكنم. اما شايد او فراموش كرده كه تيمها و مربيان ديگر هيچ تعهدي به تيم ملي و ايران ندارند كه بخواهند شرايط را براي موفقيت آن فراهم كنند و چه بسا از عدم موفقيت آن خوشحال هم بشوند اما وظيفه او به عنوان يك ايراني اين است كه از جان و دل براي تيم ملي كشورش مايه بگذارد آن هم بدون منت و چشم داشت نه آنكه بخواهد در اين بين با يك مقايسه مع الفارق، خود را مضحكه كند و زير سؤال ببرد.
البته قلعه نويي براي لطف كردن به تيم ملي فكرهايي دارد كه نتيجه تعاملاتش با عزيزي خادم است هر چند كه با به ميان آمدن نام عزيزي خادم در بين تمامي اهالي فوتبال، ديگر جاي هيچ سؤال و بحثي باقي نميماند و مطرح كردن همين تعاملات با عزيزي خادم براي كمك به تيم ملي كافي است تا براي هميشه از سوي قلعه نويي قطع اميد شود. هر چند كه رفتارهاي اين اميد را خيلي پيشترها از بين برده بود و اندكي بيش از آن باقي نمانده بود كه همين اندك را هم او حالا خود با رفتار و گفتارش از بين ميبرد. رفتار و گفتاري كه توهين و تحقير را خيلي واضح ميتوان در آن ديد. برخلاف توهين و تحقيري كه او در كلام كرش ديده بود و جز او كسي موفق به لمس آن نشده است.
منبع : روزنامه جوان
البته هرگز هم زير بار نميرود كه حرفهايش نياز مميزي دقيق دارد خواندن و شنيدنش براي عامه مردم موردي نداشته باشد كه اگر اين اعتقاد و باور را داشت، هرگز نميگفت كرش الفاظي به كار ميبرد كه درست نيست. حرفهاي كرش را كه صد مرتبه هم بالا و پايين كنيم، عصبانيت را ميتوان در لحن بيان او ديد اما هرگز به كلمهاي توهينآميز برنميخوريم كه بخواهد معناي تحقيرآميز در خود نهفته داشته باشد. تحقيري كه حالا قلعهنويي دست گرفته براي ايستادن برابر سرمربي تيم ملي. كسي كه همه حرفش گله از عدم حمايت از تيم ملي است و بيبرنامگيها و تبعيضهايي كه برخي مربيان و باشگاهها باعث آن ميشوند. هر چند كه از قلعهنويي بيش از اين هم نميتوان انتظار داشت.
مربي كه وقتي ماجرايي با مزاجش سازگار نباشد، زمين و زمان را به هم ميدوزد و آنقدر از اين شاخه به آن شاخه ميپرد و جو را متشنج ميكند كه اصل ماجرا فراموش شود. سرمربي استقلال كه هميشه مدعي است در حق خودش و تيمش(فرقي نميكند هدايت چه تيمي را به عهده داشته باشد) از لحن توهينآميز و كلمات تحقيركننده كرش كه البته تنها خودش با آن مواجه شده، به ليگ ميرسد تا همه مسائل را با هم قاطي كند و باز هم از فشرده بودن بازيها شكايت ميكند و مصدوماني كه اين شرايط، روي دست او و تيمش گذاشته است. ليگ فشردهاي كه هفتهاي يك بازي براي هر تيم دارد و شايد بايد هر دو هفته يك بار براي تيمها بازي ميگذاشت تا نظر امثال قلعه نويي را جلب كند.
اما بدترين بهانه آقاي هميشه مدعي آنجاست كه ميگويد مگر تيمهاي اروپايي و حاشيه خليج فارس بازيكنان تيم ملي را هر زمان و به موقع به كرش تحويل ميدهند كه من هم اين كار را بكنم. اما شايد او فراموش كرده كه تيمها و مربيان ديگر هيچ تعهدي به تيم ملي و ايران ندارند كه بخواهند شرايط را براي موفقيت آن فراهم كنند و چه بسا از عدم موفقيت آن خوشحال هم بشوند اما وظيفه او به عنوان يك ايراني اين است كه از جان و دل براي تيم ملي كشورش مايه بگذارد آن هم بدون منت و چشم داشت نه آنكه بخواهد در اين بين با يك مقايسه مع الفارق، خود را مضحكه كند و زير سؤال ببرد.
البته قلعه نويي براي لطف كردن به تيم ملي فكرهايي دارد كه نتيجه تعاملاتش با عزيزي خادم است هر چند كه با به ميان آمدن نام عزيزي خادم در بين تمامي اهالي فوتبال، ديگر جاي هيچ سؤال و بحثي باقي نميماند و مطرح كردن همين تعاملات با عزيزي خادم براي كمك به تيم ملي كافي است تا براي هميشه از سوي قلعه نويي قطع اميد شود. هر چند كه رفتارهاي اين اميد را خيلي پيشترها از بين برده بود و اندكي بيش از آن باقي نمانده بود كه همين اندك را هم او حالا خود با رفتار و گفتارش از بين ميبرد. رفتار و گفتاري كه توهين و تحقير را خيلي واضح ميتوان در آن ديد. برخلاف توهين و تحقيري كه او در كلام كرش ديده بود و جز او كسي موفق به لمس آن نشده است.
منبع : روزنامه جوان